آشنایی اجمالی با اندیشه های کلامی فخر رازی

پدیدآورسیدهادی هاشمی‌نیا

نشریهمجله فروغ اندیشه

شماره نشریه4_5

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 1162 بازدید
آشنایی اجمالی با اندیشه های کلامی فخر رازی

سید هادی هاشمی نیا

محمد بن عمر بن حسین رازی فرزند ضیاء الدین عمر شهیر و چیره زبان،معروف به ابن‏ خطیب و ملقب به امام المشککین در نیمه اول‏ قرن ششم؛یعنی حدود یک قرن پس از ابن‏ سینا در ری دیده به جهان گشود.همان جایی‏ که ابو بکر بن محمد بن زکریای رازی،کاشف‏ الکل حدود دو قرن قبل زاده شده بود.وی در فروع دین،شافعی و در اصول دین،اشعری‏ بود و از جمله آخرین دانشمندان جامع‏ الاطرافی بود که در قرن ششم ظهور کرد.
حوزه علمی ژرف و گستردگی دانش او در زیر نقاب تشکیک و لقب امام المشککین او پوشیده شده است:هوش اعجاب آور و استعداد سرشار وی باعث شد که با وجود محرومیت از استاد صاحب نام و شهیر،به‏ مدارج عالی در علوم مختلف دست یابد حدود هفده شاگرد برای وی نام برده‏اند که‏ در میان آن‏ها ستارگان علم و خرد از جمله‏ سهروردی(شیخ اشراق)دیده می‏شود.هجوم‏ متکلمان بزرگی همچون غزالی و فخر رازی‏ کمر فلسفه مشاء را شکست،هرچند دفاع و حمایت خواجه نصر الدین طوسی،استاد بزرگ‏ کلام و فلسفه از ابن سینا و مکتب وی‏ تا حدودی آثار هجوم آن‏ها را کاهش داد. پس از آن امام رازی و پیروانش یکسره به‏ فلسفه مشاء پشت نموده و آن را تخطئه کردند و مملو از تهافت دانستند؛اما سهروردی فیلسوف‏ خوش ذوق،و جوان که شاگرد امام رازی بود فلسفه مشاء را رد نمود نه نفس فلسفه را؛ بدین‏سان بود که فلسفه اشراق را پای نهاد و مکتبی جدید برخاسته از مکتب افلاطونی و نو افلاطونی را امامت کرد که امام رازی مخالفت‏ چندانی با آن نداشت.
گفته‏اند پس از مرگ سهروردی نسخه‏ای از کتاب تلویحات وی را به امام فخر دادند او آن‏ کتاب را بوسید و بر دیده نهاد و به یاد دوست‏ قدیمی و یار مدرسه‏ای خود اشک حسرت‏ فرو ریخت.
مخالفت سرسختانه امام رازی با فلسفه ابن سینا ،ظاهرا وی را اولین و آخرین دشمن فلسفه قرار داده است،تقریبا هیچ تنبیه یا اشاره‏ای را در کتاب«التنبیهات و الاشارات»ابن سینا نمی‏ توان یافت جز آن‏که فخر رازی بر آن اشکال‏ نموده است.وی چند کتاب خود را شرح‏ الاشارات نام گذاشته است؛اما در واقع جرح‏ اشارات است نه شرح اشارات.
او در طول عمر 62 ساله‏اش به مسافرتهای‏ زیادی رفت و بالاخره در دربار علاء الدین محمد خوارزم شاه سکنی گزید و داماد وی‏ شد.
او در سال 606 وفات یافت و در هرات به‏ خاک سپرده شد.وی در طول زندگی به دنبال‏ علم و بحث و جدل و مناظره بود؛اما در اواخر عمر از این منش و رفتار دلگیر شده بود و به‏ مناسبت این شعر را سرود:
و لم نستفد من بحثنا طول عمرنا سوی ان جمعنا فیه قیل و قال
فخر رازی در رشته‏های مختلف علوم از جمله‏ در تفسیر قرآن کریم و فلسفه و کلام صاحب‏ اثر بوده و از جمله بزرگترین آثار کلامی وی‏ می‏توان به کتاب«الاربعین فی اصول الدین»و «المحصل»،«البراهین»و«المطالب العالیه» اشاره کرد.
فخر رازی درباره قرآن کریم سه اثر دارد که‏ مهمترین آن تفسیر کبیر است که البته عمر رازی کفاف نکرد و این تفسیر ناتمام ماند و توسط شاگرد وی خلیل خوئی(م 639 ق)تکمیل‏ شد.درباره این تفسیر آراء گوناگونی مطرح‏ شده است.برخی می‏گویند:«در این کتاب‏ همه چیز است مگر تفسیر»1و برخی دیگر آن‏ را در زمره تفسیرهای عقلی(تفسیر به رای) دانسته‏اند و گروهی از ستایش‏گران رازی بر این باورند که«تا آنجا که مبادی و معانی‏ مندرج در قرآن موردنظر باشد رازی بی‏نظیر است.شیوه‏هایی که رازی در پیش گرفته‏ جدید و جرات‏آمیز است و تفسیرهایی که در المنار و تفاسیر جدید دیگر به چشم می‏خورد قبلا توسط رازی به آن‏ها اشاره شده است»2.
ناگفته نماند که فخر رازی چون اهل عقل بوده‏ ،بسیاری اوقات از خواندن تفاسیر شیعه متاثر گشته و برخلاف عقاید اشاعره سخن گفته‏ است.گلدریهی نیز معتقد است که امام‏ فخر با وجود مخالفت با معتزله در مباحث زیاد و مهمی به مذهب آن جماعت رفته است.
فخر رازی در مسائل و کتب فلسفی‏اش حرف‏ تازه‏ای ندارد و تقریبا تمامی مطالب کتاب‏ المباحث المشرقیه،تکرار و بازآفرینی مباحث‏ قدیمی است که ابن سینا در کتب فلسفی‏اش‏ مطرح کرده است.
فخر رازی در مباحث کلامی نطر واحدی ارائه‏ نمی‏کند و در کتب مختلف نطریات مختلف و گاه متعارضی ارائه می‏دهد.پیرامون غایت و هدف نبوت در المباحث المشرقیه با تایید نظریه فلاسفه،انسان را مدنی بالطبع دانسته و هدف نبوت را حفظ و بقای نوع بشری می‏ داند و در کتاب المحصل نبوت را دارای دو هدف کلی تایید عقل و دلالت عقل اعلام می‏ نماید؛اولی بدین معناست که پیامبر ادراکات‏ مستقلانه عقل را تایید و استحکام می‏بخشد ،همچون حکم عقل به اینکه هر مصنوعی‏ صانعی دارد و مقصود از دومی این است که‏ پیامبر با پرتو نبوتش عقل را به درایت اموری‏ نائل می‏سازد که عقل به تنهایی از درک و فهم آن عاجز است.
در کتاب المطالب العالیه نیز اهداف نبوت را به‏ دو قسم اخروی؛یعنی ارشاد به توجه به آخرت‏ و بی‏مقدار شمردن دنیا و زندگی و لذتهای‏ آن و دنیوی به معنای تقسیم روابط دنیوی مردم‏ تقسیم می‏نماید.
در باب معجزات به عنوان مهمترین دلیل اثبات‏ نبوت،نامبرده نظر جدیدی که خود مبتکر آن‏ باشد ندارد،بلکه به شرح و تفسیر و تبیین دلایل‏ پیشینیان از جمله غزالی و ابن سینا می‏پردازد.
از میان ادله نبوت سه دلیل اهمیت بسزائی‏ دارد؛یکی دلیل خوی و کردار پیامبر که بر طبق این دلیل،طبیعت و ذات نبوت مستدعی‏ است که دین و مذهب خاصی ارائه دهد که‏ فلاح و رستگاری را به دنبال داشته باشد و کردار مدعی این دین مطابق با آئینش باشد .این دلیل ابتکار جاحظ است که غزالی در «المنقذ من الظلال»آن را تایید و سپس فخر رازی آن را می‏پذیرد.
دلیل دیگر،انتخاب و ترقی است که ابتکار ابن‏ سینا است و نقش رازی تنها ارائه عنوان انتخاب‏ و ترقی برای این است.این دلیل چنین می‏ گوید:سیر هستی(وجود)چنین اقتضا می‏ کند که ازاخس به سوی خسیس و از کامل به‏ سوی اکمل(وجود ضعیف به سوی وجود قوی واقوی)در حرکت است،این سیر تکاملی‏ وجود نبی اکرم(ص)را درهم ترازی وجود ملائک ضروری می‏سازد،اما فخر رازی در «المطالب العالیه»به گونه‏ای دیگر این دلیل را شرح و تبیین می‏کند؛بدین توضیح که وی‏ هستی را به چهار مرتبه و درجه طولی تقسیم‏ می‏کند:
الف)جهاد ب)نبات ج)حیوان د)فرشته.
در مرتبه حیوان بالاترین گونه آن حیوان ناطق‏ یعنی انسان است که خود دارای سه مرتبه‏ است:مرتبه مقصرین که مرتبه عامه مردم است‏ مرتبه کاملان غیر مکمل،مرتبه کسانی است که به کمال بخشیدن نفس خود نه دیگران‏ مشغولند.
1)مرتبه کاملان مکمل،مرتبه انبیاء است که‏ نه تنها خود کاملند بلکه به کمال بخشیدن‏ دیگران نیز مشغولند.
سومین دلیل،اخبار انبیاء پیشین است که از جمله قدیمی‏ترین ادله اثبات نبوت است و فخر رازی صرفا نقش ناقل دارد.
پیرامون مساله امامت،فخر رازی در ضمن‏ مباحث سیالش سخنانی گفته است.اصلا اهل‏ سنت به جهت این‏که مساله امامت و خلاف را یکی از فروع دین می‏دانند نه به عنوان یکی از اصول دین،اهمیت چندانی برای آن قائل‏ نیستند.تا کتاب مستقلی حول آن بنگارند ؛بنابراین فخر رازی نیز نه در کتاب مستقل که‏ در کتاب«جامع العلوم»در اصل سوم و اصل‏ ششم باب السیالات(باب 56)به دو نکته ذیل‏ اشاره می‏کند:
اول این‏که عفت،شجاعت،کفایت و علم از شرایط خلافت است و ذکورت از متممات‏ کفایت و شجاعت و اسلام از شرایط علم. امانت و عفت شرط سمعی است نه عقلی.
دوم این‏که می‏گوید:«اگر دو شخصی باشند یکی را علم بیشتر بود یکی را رای و کفایت‏ ،صاحب کفایت مقدم بود بر صاحب علم به‏ شرط آن‏که در مشکلات علمی و سیاسی‏ رجوع به اعلم کند.»
وی با این گفتار اشاره می‏کند به این‏که اصل‏ در خلافت و امامت کفایت است نه افضلیت‏ ،بنابراین تقدیم مفضول بر فاضل اشکالی ندارد ،چنانکه در حق عمر و ابو بکر و علی(ع)چنین‏ بود.اگر کسی چنین سوال کند:
اگر فرضا کسی باشد که به همه صفات‏ خلافت منتسب باشد آیا روا است او را در مقایسه با فردی که تنها برخی از این صفات را دارا است مقدم نکرد؟فخر رازی در پاسخ می‏ گویند:«اگر در تقدیم فاضل هیچ بر انگیخته‏ نشود،تقدیم او متعین است و اگرتقدم فاضل‏ موجب شر و فتنه باشد،تقدیم مفضول بر فاضل اولی باشد.»
به نظر می‏رسد رازی بیشتر در تلاش برای‏ توجیه خلافت ابو بکر است تا یک بحث علمی‏ و حقیقت یابی،باید از فخر رازی پرسید:آیا اگر علی(ع)بر ابو بکر مقدم می‏شد،شر و فتنه‏ ای ایجاد می‏شد؟
در حوزه معاد نیز به شکلی این تعدد آراء را می‏توان مشاهده کرد.در برخی آثارش معاد روحانی را تلویحا می‏پذیرد؛اما در بیشترآثارش تصریح بر جسمانی بودن معاد می‏کند در کتاب«النفس و الروح و شرح قواهما»و نیز«تفسیر کبیر»پس از اثبات نفس مجرد به‏ عنوان حقیقت انسان هرچند صریحا متذکر نمی‏شود؛اما این اثبات مستلزم اعتقاد وی به‏ معاد روحانی است.وی پس از ذکر آیات‏
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل‏ احیاء عند ربهم یرزقون» 3و «و النار یعرضون‏ علیها غدوا و عشیا» 4و «اغرقوا فادخلوا ناراّ» 5و «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک‏ راضیه مرضیه» 6چنین نتیجه می‏گیرد که این‏ حقیقت انسانی یعنی نفس است که پس از مرگ کالبد و جسم انسانی باقی می‏ماند و در آخرت لذت و الم را درک می‏کند پس لذتها و آلام در آخرت روحانی خواهند بود،آن‏ گاه که جسم انسان از میان رفته باشد.آنان که‏ معتقد به معاد روحانی‏اند،اعتقادی جز این‏ ندارند؛اما در بیشتر آثارش تصریح بر معاد جسمانی می‏کند و گردآوری مجدد اجزاء پراکنده انسان و آفرینش حیات دوباره انسان‏ در آخرت را از سوی انسان می‏داند.
وی می‏گوید:«اولا خداوند بر تمام ممکنات‏ توانا و قادر است.ثانیا بر تمام معلومات چه‏ کلی و چه جزئی عالم است؛پس ولو اجزاء انسان در سراسر گیتی پراکنده باشد به آن عالم‏ است.ثالثاّ آیات و روایات بر معاد جسمانی‏ تصریح دارد؛بنابراین در امکان معاد جسمانی‏ شک نمی‏کند،از طرفی پیامبر که مخبر به‏ معاد جسمانی است صادق است،در نتیجه معاد صادق است،در نتیجه معاد جسمانی نه تنها ممکن بلکه واقع نیز خواهد شد علاوه بر این‏ها در تفسیر کبیر به 12 برهان عقلی بر وقوع معاد جسمانی به همراه آیات مؤید آن‏ها اشاره می‏ کند.»7

پی نوشت ها:

(1)فخر رازی،تفسیر کبیر،ترجمه علی اصغر حلبی،مقدمه
(2)علی اصغر حلبی،تاریخ علم کلام در ایران و جهان‏ اسلام،ص 269
(3)-آل عمران/169
(4)-غافر/46
(5)-نوح/25
(6)-فجر/27 و 28
(7)-ر.ک.فخر رازی،تفسیر کبیر،ج 17.ص‏ 18-26.

مقالات مشابه

چگونگي نقد آراء فخررازي در تفسير الميزان

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعباس مصلایی‌پور, امان‌الله ناصری کریم‌وند

بررسی و نقد دیدگاه فخر رازی از آیه ﴿أُولُوا الْفَضْلِ‏﴾(نور: 24/ 22)

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, حامد دژآباد

تفسير مفاتيح الغيب و آراء امام صادق (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهعزت‌الله مولایی‌نیا, صدیقه نعیم‌زاده

نقد و بررسی دیدگاه های تفسیری فخررازی در باب دو آیه تبلیغ و اکمال

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهسیدمحمدباقر حجتی, مریم هرمزی شیخ طبقی

الرازی فی تفسیره الکبیر

نام نشریهآفاق الحضارة الاسلامیة

نام نویسندهسعید الأعرجی